کشیدنفرهنگ مترادف و متضاد۱. رسم کردن، نقاشی کردن ۲. امتداددادن، کشش ۳. تحمل کردن، متحملشدن ۴. پیمودن، توزین کردن، وزن کردن ۵. دود کردن ۶. بردن، حمل کردن ۷. آشامیدن، نوشیدن
امتداددیکشنری عربی به فارسیتوسيع , تمديد , تعميم , تلفن فرعي , کشيدن , امتداددادن , بسط دادن , منبسط کردن , کش امدن , کش اوردن , کش دادن , گشادشدن , بسط , ارتجاع , قطعه(زمين) , اتساع , کوشش , خط ممتد , دوره , مدت