امتیازلغتنامه دهخداامتیاز. [ اِ ] (ع مص ، اِمص ) جدا شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (مصادر زوزنی ) (مؤید الفضلاء)(منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). جدا شدن از یکدیگر. (ترجمان علامه ٔ جرجانی ) (فرهنگ فارسی معین ). جدایی و انفصال و تفریق . (ناظم الاطباء) : در چشم پ
امتیازفرهنگ فارسی عمید۱. برتری داشتن؛ مزیت داشتن.۲. (اسم) اجازهای که دولت برای احداث کارخانه یا استخراج معدن یا انتشار روزنامه یا برخی کارهای دیگر به کسی بدهد؛ پروانه؛ جواز.۳. (اسم) نمرۀ مسابقات.
امتیازpoint 1واژههای مصوب فرهنگستانواحد تعیین برتری افراد یا تیمهای ورزشی در یک مسابقه یا یک دوره از مسابقات که نتیجۀ بازی یا مسابقه را مشخص میکند
honoringدیکشنری انگلیسی به فارسیبزرگداشت، مفتخر کردن، احترام کردن به، محترم شمردن، امتیاز تحصیلی اوردن، شاگرد اول شدن
honouringدیکشنری انگلیسی به فارسیارج نهادن، مفتخر کردن، احترام کردن به، محترم شمردن، امتیاز تحصیلی اوردن، شاگرد اول شدن
شرفدیکشنری عربی به فارسیاحترام , عزت , افتخار , شرف , شرافت , ابرو , ناموس , عفت , نجابت , تشريفات (در دانشگاه) امتيازويژه , جناب , حضرت , احترام کردن به , محترم شمردن , امتياز تحصيلي اوردن , شاگر اول شدن
honourدیکشنری انگلیسی به فارسیافتخار و احترام، افتخار، احترام، شرف، شرافت، عزت، ناموس، غیرت، حضرت، جناب، فخر، خوشنامی، نجابت، تشریفات امتیازویژه، اب رو، برو، مفتخر کردن، احترام کردن به، محترم شمردن، امتیاز تحصیلی اوردن، شاگرد اول شدن
امتیازلغتنامه دهخداامتیاز. [ اِ ] (ع مص ، اِمص ) جدا شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (مصادر زوزنی ) (مؤید الفضلاء)(منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). جدا شدن از یکدیگر. (ترجمان علامه ٔ جرجانی ) (فرهنگ فارسی معین ). جدایی و انفصال و تفریق . (ناظم الاطباء) : در چشم پ
امتیازفرهنگ فارسی عمید۱. برتری داشتن؛ مزیت داشتن.۲. (اسم) اجازهای که دولت برای احداث کارخانه یا استخراج معدن یا انتشار روزنامه یا برخی کارهای دیگر به کسی بدهد؛ پروانه؛ جواز.۳. (اسم) نمرۀ مسابقات.
امتیازpoint 1واژههای مصوب فرهنگستانواحد تعیین برتری افراد یا تیمهای ورزشی در یک مسابقه یا یک دوره از مسابقات که نتیجۀ بازی یا مسابقه را مشخص میکند
امتیازدیکشنری فارسی به انگلیسیasset, Brownie point, charter, concession, distinction, dividend, franchise, freedom, indulgence, liberty, odds, plus, point, prerogative, privilege, record
مابه الامتیازلغتنامه دهخدامابه الامتیاز. [ ب ِ هِل ْاِ ] (ع اِ مرکب ) فرق . آنچه که موجب تفاوت و تمایز چیزی از چیز دیگر گردد.
امتیازلغتنامه دهخداامتیاز. [ اِ ] (ع مص ، اِمص ) جدا شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (مصادر زوزنی ) (مؤید الفضلاء)(منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). جدا شدن از یکدیگر. (ترجمان علامه ٔ جرجانی ) (فرهنگ فارسی معین ). جدایی و انفصال و تفریق . (ناظم الاطباء) : در چشم پ
امتیازفرهنگ فارسی عمید۱. برتری داشتن؛ مزیت داشتن.۲. (اسم) اجازهای که دولت برای احداث کارخانه یا استخراج معدن یا انتشار روزنامه یا برخی کارهای دیگر به کسی بدهد؛ پروانه؛ جواز.۳. (اسم) نمرۀ مسابقات.
صاحب امتیازفرهنگ فارسی عمید۱. کسی که اجازۀ چاپ و نشر روزنامه و نشریه به او داده میشود.۲. کسی که از طرف دولت اجازۀ بهرهبرداری از معدن یا یک امر انحصاری به او داده شده است.