فرطیلغتنامه دهخدافرطی . [ ف َ رَ طی ی / ف ُ رَ طی ی ] (ع ص ) سخت و سرکش از آدمی و بعیر. (از منتهی الارب ). صعب : بعیر فرطی و رجل فرطی . (از اقرب الموارد).
فراتیلغتنامه دهخدافراتی . [ ف ُ ] (ص نسبی ) منسوب به فرات .(سمعانی ). در اعلام نام کسی بصورت فراتی دیده نشد.
پی نهملغتنامه دهخداپی نهم . [ ی ِ ن ُ هَُ ](اِخ ) (ماستائی - فرتی ) پاپ مسیحی از سال 1846 تا سال 1878 م . صاحب قاموس الاعلام ترکی آرد: وی 32 سال یعنی بیش از همه ٔ اسلافش حکمرانی نموده است . از
دفتر خدمات مسافرتیtravel agencyواژههای مصوب فرهنگستاندفتری که فراهم کردن بلیت و محل اقامت و گاه خدماتی مانند اخذ روادید و بیمۀ مسافرتی را برعهده دارد متـ . سفرگذاری، باجۀ خدمات مسافرتی
باجۀ خدمات مسافرتیimplant agencyواژههای مصوب فرهنگستاننمایندگی سفرگذاری که در محل سازمانی دیگر برای عرضۀ خدمات مسافرتی به کارکنان آن سازمان تأسیس میشود متـ . باجۀ سفرگذاری
بیمۀ مسافرتیholiday insurance, travel insuranceواژههای مصوب فرهنگستانبیمهای برای جبران خسارات ناشی از حوادث و گم شدن وسایل و بیماری و سایر موارد مربوط به مسافران
پیشنهاد ویژۀ مسافرتیspecial offer of travelواژههای مصوب فرهنگستانارائۀ خدمات گردشگری ارزانقیمت که تابع شرایط خاصی است