فرهنگ فارسی عمید
۱. مایه؛ مقدار؛ قدر؛ قیمت؛ ارج؛ ارز: ◻︎ نداند دل آمرغِ پیوند دوست / بدانگه که با دوست کارش نکوست (ابوشکور: شاعران بیدیوان: ۹۸).۲. خلاصه.۳. ذخیره؛ بهره.۴. اندکی از چیزی: ◻︎ از عمر نماندهست بر من مگر آمرغ / در کیسه نماندهست بر من مگر آخال (کسائی: ۴۱).