خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
امیرزاده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
امیرزاده
/'amirzāde/
معنی
فرزند امیر.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
شاهپور، شاهزاده، ملکزاده، میرزاده
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
امیرزاده
لغتنامه دهخدا
امیرزاده . [ اَ دَ / دِ ] (اِ مرکب ) فرزند امیر. (فرهنگ فارسی معین ). شاهزاده . (آنندراج ) (فرهنگ فارسی معین ): دو امیرزاده در مصر بود یکی علم آموخت و آن دگر مال اندوخت . (گلستان ). || لقب بنی فاطمه است که سادات اند. (آنندراج ).
-
امیرزاده
واژگان مترادف و متضاد
شاهپور، شاهزاده، ملکزاده، میرزاده
-
امیرزاده
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] 'amirzāde فرزند امیر.
-
جستوجو در متن
-
amirs
دیکشنری انگلیسی به فارسی
امیرزاده
-
amirs
دیکشنری انگلیسی به فارسی
امیرزاده
-
میرزاد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [مٲخوذ از عربی. فارسی] [قدیمی] mirzād میرزاده؛ امیرزاده.
-
ملکزاده، ملکزاده
واژگان مترادف و متضاد
امیرزاده، شاهزاده ≠ گدازاده
-
میرزا
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) 1 - شاهزاده ، امیرزاده . 2 - نویسنده ، منشی .
-
میرزا
لهجه و گویش مازنی
mirzaa مخفف امیرزاده – اگر پیش از اسم بیاید معنی کاتب و نویسنده ...
-
منصور
لغتنامه دهخدا
منصور. [ م َ] (اِخ ) رجوع به غیاث الدین منصوربن امیرزاده شود.
-
میرزاده
فرهنگ فارسی معین
(دِ) (ص مف .) 1 - امیرزاده ، شاهزاده . 2 - سید.
-
بگزاده
لغتنامه دهخدا
بگزاده . [ ب َ دَ / دِ ] (ص مرکب ) شاهزاده . (ناظم الاطباء). امیرزاده و رئیس و شریف . (آنندراج ). پسر امیر. امیرزاده . بیگزاده . بکزاده . || سوار. (ناظم الاطباء).
-
میرزاده
لغتنامه دهخدا
میرزاده . [ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) مخفف امیرزاده . رجوع به میر و میرزاد و میرزا شود.
-
ارسلان
لغتنامه دهخدا
ارسلان . [ اَ س َ ] (اِخ ) امیرزاده ای در بلخ در فتنه ٔ مغول . (جهانگشای جوینی چ لیدن ج 1 ص 131).