انجامیدنلغتنامه دهخداانجامیدن . [ اَ دَ ] (مص ) بنهایت رسیدن و آخرشدن کار. (آنندراج ). آخرشدن و بنهایت رسیدن . (فرهنگ رشیدی ). آخرشدن . (مؤید الفضلاء) (شرفنامه ٔ منیری ). منتهی گشتن و به آخر رسیدن و بپایان آمدن کار و تمام شدن . (ناظم الاطباء) : چو انجامیده شد گفتار را
الإشتباكات الّتى انتهت باستعادة المدينةدیکشنری عربی به فارسیدرگيريهايى كه به باز پسگيرى (آزاد سازى) شهر انجاميد
باریونزاییbaryogensisواژههای مصوب فرهنگستانفرایندهایی که در عالم آغازین به بیتقارنی بین ماده و پادماده انجامید و سبب چیرگی ماده شد
انجامیدنلغتنامه دهخداانجامیدن . [ اَ دَ ] (مص ) بنهایت رسیدن و آخرشدن کار. (آنندراج ). آخرشدن و بنهایت رسیدن . (فرهنگ رشیدی ). آخرشدن . (مؤید الفضلاء) (شرفنامه ٔ منیری ). منتهی گشتن و به آخر رسیدن و بپایان آمدن کار و تمام شدن . (ناظم الاطباء) : چو انجامیده شد گفتار را
درگیریهایى كه به باز پسگیرى (آزاد سازى) شهر انجامیددیکشنری فارسی به عربیالإشتباكات الّتى انتهت باستعادة المدينة