25 فرهنگ
همه
دقیق
آوا
مشابه
متن
آغاز
قافیه
همه
دیکشنری
مترادف
طیفی
آزاد
+
درپیوند
inspects
inspect
inspecting
فتش
inspections
inspection
بیشتر بدانید
encincturing
cognatic
ناودانی
sirloin tip
inconcinnately
order Hypericales
جستوجوی دقیق
inspected
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بازرسی شده است، بازرسی کردن، رسیدگی کردن، تفتیش کردن، سرکشی کردن
جستوجوی همقافیه
reinspected
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بازرسی مجدد
uninspected
دیکشنری انگلیسی به فارسی
uninspected