اندیزهلغتنامه دهخدااندیزه . [ اَ زِ ] (اِخ ) دهی است از بخش حومه ٔ شهرستان مهاباد با 466 تن سکنه . آب آن از رودخانه جلدیان است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
انضجاعلغتنامه دهخداانضجاع . [ اِ ض ِ ] (ع مص ) بر پهلو خوابیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد).
تا اندازهایدیکشنری فارسی به انگلیسیfairly, half, part, partly, partway, passably, pretty, quite, rather, relatively, slightly, something, somewhat, what, middling
پاندزیلغتنامه دهخداپاندزی . [ دُ ] (اِخ ) قصبه ای به خطّه ٔ اپیر قدیم در جهت یانیه میان مولوسیده و تسپروتیا بر ساحل آکرون که امروز به مارغلیج معروفست و در آنجا شهری قدیم بوده که اکنون خرابست و نزدیک خرابه ٔ آن شهر قریه ای بنام کاستری است .
اندایجیلغتنامه دهخدااندایجی . [ اَ ] (اِخ ) از امراء ارغون خان بود. (از حبیب السیر چ سنگی ج 2 ص 44).