انسلاعلغتنامه دهخداانسلاع . [ اِ س ِ] (ع مص ) شکافته شدن پاشنه ٔ کسی . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). شکافته شدن پاشنه ٔ پای . (ناظم الاطباء). شکافته شدن . (از اقرب الموارد) (تاج المصادر بیهقی ).
انصلاعلغتنامه دهخداانصلاع . [ اِ ص ِ ] (ع مص ) بالا برآمدن آفتاب یا در وسط آسمان رسیدن یا از ابر بیرون آمدن . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد).
عنصلاءلغتنامه دهخداعنصلاء. [ ع ُ ص َ / ص ُ ] (ع اِ) پیاز دشتی . رجوع به پیاز موش ، اسقال و عنصل شود.
عنصلاءلغتنامه دهخداعنصلاء. [ ع ُ ص ُ ] (اِخ ) جایگاهی است در شعر منذربن درهم کلبی . (از معجم البلدان ).
انسلاءلغتنامه دهخداانسلاء. [ اِ س ِ ] (ع مص ) بی غم شدن و دور گردیدن غم از کسی . (منتهی الارب )(ناظم الاطباء) (آنندراج ). انکشاف . (از اقرب الموارد). بی اندوه شدن و بی عشق شدن . (تاج المصادر بیهقی ).