لغتنامه دهخدا
انضمام . [ اِض ِ ] (ع مص ) فراهم آمدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). باهم آمدن . (تاج المصادر بیهقی ). فاهم آمدن . تضامم . (مجمل اللغة). فراهم آمدن چیزی به چیزی و پیوستگی و آمیختن و بهم شدن . (از غیاث اللغات ) (آنندراج ). || باریک میان گردیدن . (منتهی الار