پاچنگلیلغتنامه دهخداپاچنگلی . [ چ َ گ ُ ] (ص مرکب ) پاچنگولی . آنکه در پای او پیچیدگی و عیبی است مادرزاد. پاچنبری .
انگلیلغتنامه دهخداانگلی . [ اَ گ َ ] (حامص ) حالت و چگونگی موجوداتی که زندگی را بطور طفیلی می گذرانند. طفیلی شدن . || حالت کسانی که در جامعه سربار دیگرانند.
انگلیلغتنامه دهخداانگلی . [ اَ گ َ ] (حامص ) حالت و چگونگی موجوداتی که زندگی را بطور طفیلی می گذرانند. طفیلی شدن . || حالت کسانی که در جامعه سربار دیگرانند.
ژفری دلانگلیلغتنامه دهخداژفری دلانگلی . [ ژُ رُ دُ ] (اِخ ) نام سفیرانگلیس به دربار غازان خان ایلخان مغول . (ترجمه ٔ ادبیات ایران تألیف برون ج 3، از سعدی تا جامی ص 46).
انگلیلغتنامه دهخداانگلی . [ اَ گ َ ] (حامص ) حالت و چگونگی موجوداتی که زندگی را بطور طفیلی می گذرانند. طفیلی شدن . || حالت کسانی که در جامعه سربار دیگرانند.
خوردگی انگلیparasitic corrosionواژههای مصوب فرهنگستانخوردگی آند آلومینیمی در سامانههای باتری هوا یا باتری آلومینیم که در آنها از برقکافِ بازی استفاده میشود
دزدانگلیkleptoparasitismواژههای مصوب فرهنگستاننوعی زندگی انگلی که در آن انگل غذای خود را از سایر اندامگانها میدزدد