پردیس بدن انسان،پارک بدن انسان، پردیس بدن، پارک بدنhuman parkواژههای مصوب فرهنگستانپارکی که در آن کودکان و والدین آنها با بدن انسان و اندامهای بدن بهصورت سهبعدی آشنا میشوند
بادگلولغتنامه دهخدابادگلو. [ گ َ ] (اِ مرکب ) آروغ .آرغ . آروق . بادی که بصدا از گلو برآرند. در تداول مشهد و گناباد خراسان ، اُرُغ . جُشاء. (منتهی الارب ).
ارغلغتنامه دهخداارغ . [ اَ رُ ] (اِ) بادی که از گلوی مردم بخوردن طعام یا چیزی ناگوارا به آواز برآید. (مؤید الفضلاء). بادی است بدبو که از گلوی مردم در وقت امتلای معده برآید. آروغ . زراغن . گوارش . بادگلو. آجل . رجک . جشاء. آرغ . زروغ . روغ . وروغ .
شجکلغتنامه دهخداشجک . [ ش َ ج ُ ] (اِ) آواز اسب و اشتر و امثال آن در وقت رفتن . (انجمن آرا) (آنندراج ). || فواق . (از انجمن آرا) (از آنندراج ). رچک .رجک . آروغ . آرغ . هکه . باد گلو. رجوع به هکه شود.