احتارلغتنامه دهخدااحتار. [ اِ ] (ع مص ) محکم کردن . || استوار بستن گره . (منتهی الارب ). گره محکم کردن . (تاج المصادر). || طعام خورانیدن . || اندک دادن یا دادن مطلق . (منتهی الارب ).
احثارلغتنامه دهخدااحثار. [ اِ ] (ع مص ) کفیدن شکوفه ٔ خرما پیش از غوره گردیدن دانه ٔ وی . (منتهی الارب ).
اعثارلغتنامه دهخدااعثار. [ اِ ] (ع مص ) شکایت کس نزد پادشاه کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بد گفتن از کسی نزد پادشاه و در جای هلاک قرار دادن او را خواستن . و بدین معنی با حرف «باء» متعدی شود. یقال : «اعثر به عند السلطان ؛ ای قدح فیه و طلب توریطه او ان یقع فی عاثور». (از اقرب الموارد). |