اکیاحلغتنامه دهخدااکیاح . [ اَک ْ ] (ع اِ) ج ِ کَیح .(ناظم الاطباء). رجوع به کیح شود. || ج ِ کاح . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به کاح شود.
حکاءةلغتنامه دهخداحکاءة. [ ح ُ ءَ ] (ع اِ) کرمی است یا عضایه (؟) سطبر. حکاة. ج ، حکا. (منتهی الارب ).
هقاعلغتنامه دهخداهقاع . [ هَُ ] (ع اِمص ) غفلت و فراموشی از اندوه یا بیماری . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
هکاعلغتنامه دهخداهکاع . [ هَُ ] (ع اِ) سرفه . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || خواب که بعدِ ماندگی آید، و خواهانی جماع از اینجاست . (منتهی الارب ). خواب پس از تعب . (اقرب الموارد).
کیحلغتنامه دهخداکیح . (ع اِ) روی کوه و بن آن . ج ، اکیاح ، کیوح . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). کنار کوه . ج ، اکیاح ، کیوح . (ناظم الاطباء).
کاحلغتنامه دهخداکاح . (ع اِ) سرکوه . بن کوه . کیح مثله . ج ، اکیاح و کیوح . (منتهی الارب ). وسعت کوه . (ناظم الاطباء).