بعید بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مبانی استدلال بعید بودن، احتمال نداشتن، محتمل نبودن، شانس نداشتن شک ایجادکردن، متعجب کردن
سازش دادنلغتنامه دهخداسازش دادن . [ زِ دَ] (مص مرکب ) صلح دادن . آشتی ایجاد کردن . سازش ایجادکردن . توافق ایجاد کردن . رفع کدورت و اختلاف کردن .
رنيندیکشنری عربی به فارسیسنج , ترتيب زنگهاي موسيقي , سازياموسيقي زنگي , صداي سنج ايجادکردن , ناقوس رابصدا دراوردن , جرنگ جرنگ , صداي جرنگ , صداي جرنگ جرنگ کردن , طنين داشتن , داراي طنين کردن
شبطلغتنامه دهخداشبط. [ ش َ ] (ع مص ) زخمی ایجادکردن . شکاف و خراش باریک و دراز ایجاد نمودن . (از دزی ج 1 ص 720): شبطه ؛ او را مجروح کرد به جراحتی باریک و دراز. (از محیط المحیط). || در اصطلاح عامه ، رسم کردن ساحر بر روی زمین
شرعلغتنامه دهخداشرع . [ ش َ ] (ع اِ) دین و مذهب راست و آشکار. دین و آئین و کیش و مذهب . (ناظم الاطباء). آئینی که از جانب خداوند عالمیان بتوسط پیغمبران بر بندگان آمده . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). راه دین . (دهار). راه راست که حق تعالی برای بندگان نهاده و بدان امر کرده . (آنندراج ). مقا