بابتفرهنگ فارسی عمید۱. وجه؛ دلیل؛ سبب.۲. موضوع؛ مطلب؛ مسئله: از این بابت خیالتان راحت باشد.۳. (صفت) [قدیمی] درخور؛ سزاوار؛ شایسته.
بابتلغتنامه دهخدابابت .[ ب َ ] (ع ص ، اِ) درخور. سزاوار. لایق . ازدر. صالح برای : هذا بابته ؛ ای یصلح له . لایقی و سزاواری و بمعنی لایق و سزاوار نیز آمده و این مصدر جعلی است از بهارعجم و غیره . (غیاث ) (آنندراج ) (شعوری ) : آن توئی کور و توئی لوچ و توئی کوچ و بلوچ
بابتفرهنگ فارسی معین(بَ) [ ع . بابة ] ( اِ.) 1 - شایسته ، سزاوار، درخور. 2 - از باب ، در عوض ، درخصوص . 3 - هم طراز، نظیر.
بابتفرهنگ مترادف و متضاد۱. از باب، بهخاطر، برای، درخصوص، راجع ۲. بهحساب، درعوض ۳. جهت، حیث، فقره ۴. سبب، علت
جبابتلغتنامه دهخداجبابت . [ ج ِ ب َ ] (اِ) باج و خراج . (ناظم الاطباء). ظاهراً تصحیفی است از جبایت (جبایة).