دل باختگیلغتنامه دهخدادل باختگی . [ دِ ت َ / ت ِ ] (حامص مرکب ) حالت و کیفیت دل باخته . رجوع به دل باخته و دل باختن شود.
رنگ باختگیلغتنامه دهخدارنگ باختگی . [ رَ ت َ / ت ِ ] (حامص مرکب ) رنگ پریدگی . پریدگی رنگ . پریدگی و بیرنگ شدن چهره از خشم یا ترس یا بیماری . رجوع به رنگ باختن و رنگ پریدن و رنگ پریده شود.
زبانباختگیlanguage lossواژههای مصوب فرهنگستاناز دست رفتن دائمی یا موقت زبان یا برخی از جنبههای زبان براثر آسیبهایی مانند ضربۀ مغزی و سکته
افقباختگیwhiteoutواژههای مصوب فرهنگستانگم کردن افق و کم شدن دید خلبان بهعلت شرایط جوّی، مانند برف و بوران و مه و هوای ابری
دل باختگیلغتنامه دهخدادل باختگی . [ دِ ت َ / ت ِ ] (حامص مرکب ) حالت و کیفیت دل باخته . رجوع به دل باخته و دل باختن شود.
رنگ باختگیلغتنامه دهخدارنگ باختگی . [ رَ ت َ / ت ِ ] (حامص مرکب ) رنگ پریدگی . پریدگی رنگ . پریدگی و بیرنگ شدن چهره از خشم یا ترس یا بیماری . رجوع به رنگ باختن و رنگ پریدن و رنگ پریده شود.
رنگ پریدگیلغتنامه دهخدارنگ پریدگی . [ رَ پ َ دَ / دِ ] (حامص مرکب )رنگ باختگی . بیرنگ شدن چهره از خشم یا ترس یا بیماری . رجوع به رنگ پریدن و رنگ باختن و رنگ باختگی شود.
کژیافتهای بیناییvisual illusions, optical illusionsواژههای مصوب فرهنگستانانواعی از کژیافتهای مربوط به دستگاه بینایی که باعث جهتباختگی فضایی خلبان میشوند
دل باختگیلغتنامه دهخدادل باختگی . [ دِ ت َ / ت ِ ] (حامص مرکب ) حالت و کیفیت دل باخته . رجوع به دل باخته و دل باختن شود.
رنگ باختگیلغتنامه دهخدارنگ باختگی . [ رَ ت َ / ت ِ ] (حامص مرکب ) رنگ پریدگی . پریدگی رنگ . پریدگی و بیرنگ شدن چهره از خشم یا ترس یا بیماری . رجوع به رنگ باختن و رنگ پریدن و رنگ پریده شود.
زبانباختگیlanguage lossواژههای مصوب فرهنگستاناز دست رفتن دائمی یا موقت زبان یا برخی از جنبههای زبان براثر آسیبهایی مانند ضربۀ مغزی و سکته
افقباختگیwhiteoutواژههای مصوب فرهنگستانگم کردن افق و کم شدن دید خلبان بهعلت شرایط جوّی، مانند برف و بوران و مه و هوای ابری