بلوطیةلغتنامه دهخدابلوطیة. [ ب َل ْ لو طی ی َ ] (ع ص نسبی ، اِ) نوعی از مار است آنجا که بلوط باشد. و از این مار بوی ناخوش آید و هرکه خواهد او را بکشد آن بوی بد درگیرد،و هرکه بگزد پوست بازگذارد، و آنکه او را تعهد کند و علاج کند هم پوست بازگذارد. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ).
بلاتةلغتنامه دهخدابلاتة. [ ب َ ت َ ] (ع مص ) بسیار خاموش و عاقل گردیدن . (از ناظم الاطباء). || فصیح شدن . (از ذیل اقرب الموارد از قاموس ). || سوگند خوردن . (از ذیل اقرب الموارد از لسان ).
بلاطحلغتنامه دهخدابلاطح . [ ب ُ طِ ] (ع ص ) سلاطح بلاطح ؛ پهن ، از اتباع است . (منتهی الارب ): شی ٔ سلاطح بلاطح ؛ چیزی عریض و پهن ، و بلاطح از اتباع است . (از ذیل اقرب الموارد).
بلاتةلغتنامه دهخدابلاتة. [ ب َ ت َ ] (ع مص ) بسیار خاموش و عاقل گردیدن . (از ناظم الاطباء). || فصیح شدن . (از ذیل اقرب الموارد از قاموس ). || سوگند خوردن . (از ذیل اقرب الموارد از لسان ).