بزغشلغتنامه دهخدابزغش . [ ب ُ غ ُ ] (اِخ ) لقب یکی از اولیأاﷲ است ، و طایفه ٔ ایشان را بزغشیه خوانند. (برهان ). شیخ نجیب الدین علی بن بزغش . رجوع به نجیب الدین در همین لغت نامه و شدالازار و نفحات الانس و از سعدی تا جامی شود.
بزغشیلغتنامه دهخدابزغشی . [ ب ُغ ُ ] (اِخ ) ابوالمظفر، وزیر سامانیان . این کلمه در بعضی نسخ تاریخ بیهقی برغشی آمده است . رجوع به تاریخ بیهقی چ فیاض ص 83 و حاشیه ٔ شماره ٔ 2 آن صفحه شود.
مظفر بزغشیلغتنامه دهخدامظفر بزغشی . [ م ُ ظَف ْ ف َ رِ ب ُ غ ُ ] (اِخ ) ابوالمظفر وزیر سامانیان . رجوع به بزغشی و تاریخ بیهق ص 109 شود.