بازرسی دورهایperiodic inspection, routine inspection, routine checkواژههای مصوب فرهنگستانبازرسی تجهیزات هواگرد یا شناور یا خودروهای سبک و سنگین زرهی براساس فواصل جدول زمانی، فارغ از کارایی وسیلة مورد نظر
بازرسیلغتنامه دهخدابازرسی . [ رَ / رِ ] (حامص مرکب ) تفتیش . (لغات مصوبه ٔ فرهنگستان ). عمل بازرس . جستجو درباره ٔ کسی یا چیزی .
بازپرسیلغتنامه دهخدابازپرسی . [ پ ُ ] (حامص مرکب ) عمل بازپرس . استنطاق . (لغات فرهنگستان ). || مؤاخذه . بازخواست .
بازرسیلغتنامه دهخدابازرسی . [ رَ / رِ ] (حامص مرکب ) تفتیش . (لغات مصوبه ٔ فرهنگستان ). عمل بازرس . جستجو درباره ٔ کسی یا چیزی .
بازرسیلغتنامه دهخدابازرسی . [ رَ / رِ ] (حامص مرکب ) تفتیش . (لغات مصوبه ٔ فرهنگستان ). عمل بازرس . جستجو درباره ٔ کسی یا چیزی .
خودبازرسیself-inspectionواژههای مصوب فرهنگستانیکی از خدمات شرکت یا سازمانی که خود مسئول بازرسی از کار خویش است
بازدید و بازرسیvisit and searchواژههای مصوب فرهنگستانبازرسی شناور غیرنظامی برای تعیین ملیت و تشخیص نوع محموله و ماهیت کاری خدمة آن