بازگویهلغتنامه دهخدابازگویه . [ ی َ / ی ِ ] (اِمص مرکب ) واگو کردن . تکرار : ز استماع کلام تو گوش گوهرچین ز بازگویه ٔ نام تو نطق شکرخا. ظهوری (از آنندراج ).و رجوع به بازگو شود.
بازوچهلغتنامه دهخدابازوچه .[ چ َ / چ ِ ] (اِ مصغر) اعضای فرعی لاله ٔ دریایی . در تمام طول بازوی لاله ٔ دریایی و در هر طرف آن شاخه های ساده تر و کوچکتری قراردارند به اسم بازوچه . (از جانورشناسی عمومی ج 1 ص <span class="hl" dir="
بازگولغتنامه دهخدابازگو. (اِمص مرکب ) بازگوی . بازگویه . تکرار. اعاده ٔ چیزی که گفته شده باشد. (ناظم الاطباء). واگویه . تکرار سخن : غصه ها هست در دلم که زبان زهره ٔ بازگو نمیدارد. خاقانی .صحبت شبهای میخواران ندارد بازگوچون ز مجل