باشانهلغتنامه دهخداباشانه . [ ن َ / ن ِ ] (ص ) فربه . (آنندراج ). || منتخب . برگزیده . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || چیزهای پراکنده . (ناظم الاطباء). منتشر. (آنندراج ). || (اِ) پیه . چربی . (ناظم الاطباء). شحم . (فرهنگ شعوری ج 1</span
باسگونهلغتنامه دهخداباسگونه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ) بخشش . انعام . (ناظم الاطباء). اما جای دیگر دیده نشد.
باسگونهلغتنامه دهخداباسگونه . [ ن َ / ن ِ ] (ص مرکب ) واژگونه . (غیاث اللغات ). رجوع به باژگونه و واژگونه و باشگونه شود.
باشگونهلغتنامه دهخداباشگونه . [ ن َ / ن ِ ] (ص مرکب ) عکس . قلب . (برهان قاطع). باژگون . باژگونه . وارون . واژون . (آنندراج ). معکوس . (فرهنگ شعوری ج 1ورق 192). بازگردانیده . مقلوب . (شرفنامه ٔ
نعل باشگونهلغتنامه دهخدانعل باشگونه . [ ن َ ل ِ ن َ / ن ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نعل وارونه . رجوع به نعل وارونه شود.
باشاملغتنامه دهخداباشام . (اِ) پرده . (برهان قاطع) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (انجمن آرای ناصری ). در مجمعالفرس مطلقاً بمعنی پرده است . (فرهنگ شعوری ج 1 ورق 177). || سرانداز زنان که به تازی مقنعه گویند. (رشیدی ). و رجوع به باشا
خطفدیکشنری عربی به فارسیبچه دزدي کردن , ادم سرقت کردن , ادم دزدي کردن , شانه , دوش , کتف , هرچيزي شبيه شانه , جناح , باشانه زور دادن , هل دادن , ربايش , ربودگي , قاپ زني , ربودن , قاپيدن , بردن , گرفتن , مقدار کم , جزءي
خوار کردنلغتنامه دهخداخوارکردن . [ خوا / خا ک َ دَ ] (مص مرکب ) تخفیف کردن . بی ارزش کردن . (یادداشت مؤلف ). اذلال . اخزاء. تأبیس . استذلال . اهانت . توهین . تذلیل . تهاون . اذالة. (یادداشت بخط مؤلف ) (تاج المصادر بیهقی ) : که باشند
اوباشانهلغتنامه دهخدااوباشانه . [ اَ ن َ / ن ِ ] (ص نسبی ، ق مرکب ) مانند اوباش و بطور اوباشی و جلفی و الواطی . (ناظم الاطباء). رجوع به اوباش شود.