بالفعللغتنامه دهخدابالفعل . [ بِل ْ ف ِ ] (ع ق مرکب ) (از: ب + ال + فعل )فعلاً. اکنون . کنون . نقداً. در حال حاضر. هم اکنون . الحال . درین زمان . در این وقت . حالا. مقابل بالمآل . درین ساعت . فی الحال . (ناظم الاطباء). در وقت : بالفعل ادای این مال میسر من نیست . || مقابل بالقوه <span class="hl"
آشیان بالفعل،کُنام بالفعلrealized nicheواژههای مصوب فرهنگستانبخشی از آشیان پایه که در عمل یک گونه آن را اشغال کرده است
دولت بالفعلde facto government, government de factoواژههای مصوب فرهنگستاندولتی که با غلبه بر دولت قانونی بر تمام یا بخشی از کشور حاکمیت مییابد
شناسایی بالفعلde facto recognitionواژههای مصوب فرهنگستانبه رسمیت شناختن ضمنی یک دولت جدید که میتواند مقدمهای برای شناسایی قانونی آن باشد
آشیان بالفعل،کُنام بالفعلrealized nicheواژههای مصوب فرهنگستانبخشی از آشیان پایه که در عمل یک گونه آن را اشغال کرده است
دولت بالفعلde facto government, government de factoواژههای مصوب فرهنگستاندولتی که با غلبه بر دولت قانونی بر تمام یا بخشی از کشور حاکمیت مییابد
شناسایی بالفعلde facto recognitionواژههای مصوب فرهنگستانبه رسمیت شناختن ضمنی یک دولت جدید که میتواند مقدمهای برای شناسایی قانونی آن باشد
حروف مشبهةبالفعللغتنامه دهخداحروف مشبهةبالفعل . [ ح ُ ف ِ م ُ ش َب ْ ب َ هََ تُم ْ بِل ْ ف ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) در دستور زبان عرب حرفهائی هستند که بر سر جمله ٔ مبتدا وخبر درآیند، پس مبتدا را منصوب سازد و اسم آن خوانده شود، و خبر را مرفوع سازد، و خبر آن خوانده شود و بهمین جهت آنها را شبیه به فعل خو
دولت بالفعلde facto government, government de factoواژههای مصوب فرهنگستاندولتی که با غلبه بر دولت قانونی بر تمام یا بخشی از کشور حاکمیت مییابد
آشیان بالفعل،کُنام بالفعلrealized nicheواژههای مصوب فرهنگستانبخشی از آشیان پایه که در عمل یک گونه آن را اشغال کرده است
شناسایی بالفعلde facto recognitionواژههای مصوب فرهنگستانبه رسمیت شناختن ضمنی یک دولت جدید که میتواند مقدمهای برای شناسایی قانونی آن باشد