بالونballoonواژههای مصوب فرهنگستانوسیلهای هوایی که نیروی جلوبرنده ندارد و بر بعضی از آنها موتور نصب میشود
تلسکوپ بالونبُردballoon-borne telescopeواژههای مصوب فرهنگستانتلسکوپی که برای کاهش تلاطم جوّی و رصد بهتر اجرام نجومی، آن را بهوسیلۀ بالون به ارتفاعات بالای جوّ میفرستند متـ . تلسکوپ پوشنسپهری stratosphere telescope, stratoscope
بالونفرهنگ فارسی عمیدوسیلهای برای پرواز، مرکب از یک کیسۀ بزرگ حاوی گازهای سبکتر از هوا و سبدی برای حمل بار و مسافر که بهوسیلۀ ریسمانهایی به هم متصل شده.
بالونلغتنامه دهخدابالون . (فرانسوی ، اِ) بالن . چادری که درون آن را از گاز پرسازند و به هوا رها کنند. (از فرهنگ نظام ). محفظه ای که از گاز پرشده باشد و با آن توان به آسمان رفت . و رجوع به بالن شود.
بالونballoonواژههای مصوب فرهنگستانوسیلهای هوایی که نیروی جلوبرنده ندارد و بر بعضی از آنها موتور نصب میشود
بالونفرهنگ فارسی عمیدوسیلهای برای پرواز، مرکب از یک کیسۀ بزرگ حاوی گازهای سبکتر از هوا و سبدی برای حمل بار و مسافر که بهوسیلۀ ریسمانهایی به هم متصل شده.
بالونلغتنامه دهخدابالون . (فرانسوی ، اِ) بالن . چادری که درون آن را از گاز پرسازند و به هوا رها کنند. (از فرهنگ نظام ). محفظه ای که از گاز پرشده باشد و با آن توان به آسمان رفت . و رجوع به بالن شود.
بالونballoonواژههای مصوب فرهنگستانوسیلهای هوایی که نیروی جلوبرنده ندارد و بر بعضی از آنها موتور نصب میشود