بامشادلغتنامه دهخدابامشاد. (اِخ ) نام خنیاگری درزمان خسروپرویز. (یادداشت مؤلف ). نام مطربی است که او نیز مانند باربد عدیل و نظیر نداشته . (برهان قاطع) (از فرهنگ جهانگیری ) (از فرهنگ شعوری ) (هفت قلزم )(از انجمن آرای ناصری ). مطربی است ، وجه تسمیه آنکه بامداد چنان می نواخت و می خواند که همه کس
بامشادفرهنگ نامها(تلفظ: bāmšād) (اوستایی) شکوهمند ، شاد ؛ (در اعلام) نام نوازنده بزرگ در عهد ساسانیان .
باوندیکشنری عربی به فارسیاغل حيوانات گمشده وضاله , اغل , بازداشتگاه بدهکاران وجنايتکاران , استخر يا حوض اب , واحد وزن (امروزه معادل 34296 و 354 گرم ميباشد) , ليره , واحد مسکوک طلا ي انگليسي , ضربت , کوبيدن , اردکردن , بصورت گرد در اوردن , بامشت زدن