باهتياجدیکشنری عربی به فارسیادمکشي کردن , لذت بردن از ادم کشي , مجنون , شخص عصباني و ديوانه , درحال جنون
بهتاشفرهنگ نامها(تلفظ: behtāš) (فارسی ـ ترکی) [ به = خوب ، بهتر ، خوبتر ، شخص خوب و دارای اخلاق و رفتار نیکو + تاش(ترکی) (پسوند) = هم ، شریک ، صاحب به علاوه عنوانی برای امیران ترک.] به معنی شریک خوب ؛ صاحب اخلاق و رفتار نیکو ؛ ویژگی امیری که دارای اخلاق و رفتار نیکو باشد.
باطشلغتنامه دهخداباطش . [ طِ ] (ع ص ) کسی که حمله کند بر کسی . (ناظم الاطباء). حمله کننده . (غیاث اللغات ) (منتهی الارب ). || کسی که سخت گیرد بر کسی یا در هر چیز که باشد: فاذا موسی باطش بجانب العرش . (ناظم الاطباء). سخت گیرنده . (غیاث اللغات ) (منتهی الارب ). و رجوع به بطش شود.
بایتوزلغتنامه دهخدابایتوز. (اِخ ) از امرای زمان غزنویان . و او کسی است که در اول دولت سبکتکین غزنوی طغان را از قلعه ٔ بست بیرون کرد و طغان پناه به سبکتکین برد و به استقامت او توانست بست را بازستاند. و بایتوزیان منسوب به اویند. و رجوع به تاریخ بیهقی چ فیاض و ترجمه ٔ تاریخ یمینی از صفحه ٔ <span c