منعقلغتنامه دهخدامنعق . [ م ُ ع َق ق ] (ع ص ) کفته شده و شکافته شده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || ابر پراکنده و ازهم واشده . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ). رجوع به انعقاق شود.
منهکلغتنامه دهخدامنهک . [ م ُ هََ ک ک ] (ع ص ) پیوندهای گشاده شونده وقت ولادت . (آنندراج ). پیوندهای زن که در هنگام ولادت گشاده شده باشد. (ناظم الاطباء). || شتر بر زمین چسبنده وقت فروخفتن . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || مست شونده . (آنندراج ). مست شده از شراب . (ناظم الاطباء). رجوع به انهکاک
دیوانهدیکشنری فارسی به انگلیسیberserk, crazy, certifiable, crackbrained, daft, demented, deranged, distraught, lunatic, maniac, queer, insane, mad, wild, possessed, raving