بایب منترلغتنامه دهخدابایب منتر. [ ی َ م َ ت َ ] (اِ مرکب ) یکی از دعاهایی که برهمن ها در عبادتگاه خوانند و از آن جمله است بارن منترو بایب منتر و سوم منتر. (از ماللهند بیرونی ص 250).
پتانسیل برانگیختۀ شنوایی تنۀ مغزbrainstem audiotory evoked potential, BAEPواژههای مصوب فرهنگستانبخشی از پتانسیل برانگیختۀ شنوایی ثبتشده که از تنۀ مغز ناشی میشود
باب بابلغتنامه دهخداباب باب . (ق مرکب ) بخش بخش . قسمت قسمت . فصل فصل : طاهر باب باب بازمیراندو بازمی نمود تا هزارهزار درم بیرون آمد که ابوسعید را هست و شانزده هزارهزار درم است که بر وی حاصل است و هیچ جای پیدا نیست . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 125</s
باب باب کردنلغتنامه دهخداباب باب کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تبویب . (دهار). قسمت قسمت کردن . فصل فصل کردن .
بایبلغتنامه دهخدابایب . [ ی ِ ] (اِخ ) گوشه ٔ عالم مابین مغرب و شمال ، و این لفظ هندی است . (آنندراج ). در ماللهند نقطه ٔ جهت میان بسجم و اوتر و برابر زحل آمده . (ماللهند ص 145 و 146). وبین شمال و مغرب (شمال غربی ) محسوب شده
ربایبلغتنامه دهخداربایب . [ رَ ی ِ ] (ع اِ) ربائب . ج ِ ربیبة، بمعنی دایه و آنکه بجای وی باشد. (ناظم الاطباء) : امرای اطراف همه صنایع دولت و ربایب نعمت خاندان قدیم و دودمان کریم اویند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 134). و رجوع به ربیبة در همه
بایبلغتنامه دهخدابایب . [ ی ِ ] (اِخ ) گوشه ٔ عالم مابین مغرب و شمال ، و این لفظ هندی است . (آنندراج ). در ماللهند نقطه ٔ جهت میان بسجم و اوتر و برابر زحل آمده . (ماللهند ص 145 و 146). وبین شمال و مغرب (شمال غربی ) محسوب شده