باطناًلغتنامه دهخداباطناً. [ طِ نَن ْ ] (ع ق ) مقابل ظاهراً. در باطن . بباطن : در ظاهر برای رفتن بخدمت برادر قبول نموده و باطناً بقتل او مصمم و منتظر فرصت میبود. (حاشیه ٔ مجمل التواریخ گلستانه ص 24). || حقیقت . در حقیقت . (ناظم الاطباء).
بتنیلغتنامه دهخدابتنی . [ ب َ ت َ ] (اِخ ) پتنی . جمال اﷲ هندی بتنی منسوب به پتنه از شهرهای هند. وی در 1501 م . در نهر والی گجرات بدنیا آمد و در مکه درس خواند و سپس به طریقه ٔ قادریه و سعدیه داخل گردید و در درگاه اکبرشاه مقامی یافت و سرانجام به قتل رسید. اورا
بثنیلغتنامه دهخدابثنی . [ ب َ ث َ ] (اِخ ) نضربن محرزبن بعیث بثنی از نواحی دمشق ، و از رواة حدیث بود. (از معجم البلدان ).
بتینةلغتنامه دهخدابتینة. [ ب ُ ت َ ن ِ ] (اِ) توبه . پشیمانی . ندامت . (ناظم الاطباء). بتینا. و رجوع به بتینا شود.
توبهلغتنامه دهخداتوبه . [ ت َ / تُو ب َ / ب ِ ] (ع مص ) توبة. بازگشتن از گناه . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (دهار) (منتهی الارب ). از گناه بازگشتن . (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) (غیاث اللغات ) (آنندراج ). و عوام بالضم