بخلافلغتنامه دهخدابخلاف . [ ب ِ خ ِ / خ َ ] (ق مرکب ) برعکس . (آنندراج ). بعکس و برعکس و بطور واژگونه و برضد. (ناظم الاطباء). و رجوع به خلاف شود.
بریشلغتنامه دهخدابریش . [ ب َ ] (اِ) اسپ چپار، که خجکها دارد بخلاف رنگ خود. (منتهی الارب ). اسپ چپار که خجکهای سفید یا سیاه بخلاف لون آن دارد. (آنندراج ). به معنی أبرش است . (از ذیل اقرب الموارد از لسان ). رجوع به ابرش شود.
نامترقبلغتنامه دهخدانامترقب . [ م ُ ت َ رَق ْ ق َ ] (ص مرکب ) نابیوسان . نامنتظر. بخلاف انتظار. ناگهانی .
کار دیولغتنامه دهخداکار دیو. [ رِ وْ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از کار وارونه و بخلاف عادت .کار دیو است و وارونه .