بیدخیلیلغتنامه دهخدابیدخیلی . (اِخ ) نام محلی کنارجاده ٔ کرمان و سیرجان میان خانه سرخ و کاروان سرای حاج مهدی در 1110500 گزی تهران . (از یادداشت مؤلف ).
بدخیاللغتنامه دهخدابدخیال . [ ب َ ] (ص مرکب ) بدگمان .(فرهنگ فارسی معین ). سَی َّءالظن . (یادداشت مؤلف ).
penetratedدیکشنری انگلیسی به فارسینفوذ کرد، نفوذ کردن در، بداخل سرایت کردن، رخنه کردن، فهمیدن، فرانشت کردن
penetrateدیکشنری انگلیسی به فارسینفوذ کنید، نفوذ کردن در، بداخل سرایت کردن، رخنه کردن، فهمیدن، فرانشت کردن
اخترقدیکشنری عربی به فارسیتراوش کردن , نفوذ کردن , نشر کردن , گذاشتن , در خطوط دشمن نفوذ کردن , نفوذ کردن در , بداخل سرايت کردن , رخنه کردن