بیذوقفرهنگ مترادف و متضادبدسلیقه، بیاستعداد، بیحال، بیدماغ، بیشوروحال، کجسلیقه ≠ باذوق، خوشذوق، ذوقمند
مبتذلفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی پست، پیشپاافتاده، بازاری، عوامپسند، عامهپسند، چیپ، عامیانه، عوامانه، متداول، معمولی کجسلیقه، بدسلیقه، سادهپوش همهجایی، عوامفریب
کج دللغتنامه دهخداکج دل . [ ک َ دِ ] (ص مرکب ) کج ذوق . بدسلیقه . (فرهنگ فارسی معین ) : چون صبا مجموعه ٔ گل را به آب لطف شست کج دلم خوان گر نظر بر صفحه ٔ دفتر کنم .حافظ.