برآمدگی خاکheave 1واژههای مصوب فرهنگستانبرآمدگیای که براثر انبساط یا جابهجایی ناشی از جذب یا یخزدگی رطوبت خاک یا عملیاتی مانند برداشت سربار و شمعکوبی و احداث خاکریز ایجاد میشود
برآمدگیلغتنامه دهخدابرآمدگی . [ ب َ م َ دَ / دِ ] (حامص مرکب ) حالت و چگونگی برآمده . نتو. حدبه . محدب بودگی . برجستگی . || بلندی و ارتفاع در جایی یا عضوی . || آماس . رجوع به برآمدن و برآمد شود.
برآمدگیدیکشنری فارسی به انگلیسیbank, bulge, bump, excrescence, jog, knob, node, overhang, projection, prominence, protuberance
برآمدگیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شکل مدگی، برجستگی▲ چیز برآمده، بینی، چانه، فک، نوک، دماغ، سیب زنخدان، منقار، آنتن، دکمه، چیز برجسته ◄برجستگی▲ آماس، بادکردگی، ورم
سنگرفرهنگ فارسی عمیددیوار، گودال، یا برآمدگی خاک، سنگ، یا شاخۀ درخت که سربازان هنگام جنگ برای خود درست میکنند و در پناه آن قرار میگیرند تا از تیراندازی دشمن آسیب نبینند؛ پناهگاه؛ جانپناه.⟨ سنگر بستن: (مصدر لازم) (نظامی) ساختن سنگر؛ آماده کردن سنگر.
برآمدگیلغتنامه دهخدابرآمدگی . [ ب َ م َ دَ / دِ ] (حامص مرکب ) حالت و چگونگی برآمده . نتو. حدبه . محدب بودگی . برجستگی . || بلندی و ارتفاع در جایی یا عضوی . || آماس . رجوع به برآمدن و برآمد شود.
برآمدگیدیکشنری فارسی به انگلیسیbank, bulge, bump, excrescence, jog, knob, node, overhang, projection, prominence, protuberance
برآمدگیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شکل مدگی، برجستگی▲ چیز برآمده، بینی، چانه، فک، نوک، دماغ، سیب زنخدان، منقار، آنتن، دکمه، چیز برجسته ◄برجستگی▲ آماس، بادکردگی، ورم
برآمدگیلغتنامه دهخدابرآمدگی . [ ب َ م َ دَ / دِ ] (حامص مرکب ) حالت و چگونگی برآمده . نتو. حدبه . محدب بودگی . برجستگی . || بلندی و ارتفاع در جایی یا عضوی . || آماس . رجوع به برآمدن و برآمد شود.
بزادبرآمدگیلغتنامه دهخدابزادبرآمدگی . [ب ِ ب َ م َ دَ / دِ ] (حامص مرکب ) (از: ب + زاد + برآمدگی ) کِبَر. بزرگسالی . (از یادداشتهای دهخدا). کِبَر. (از دهار). حالت و چگونگی بزادبرآمده . سالمندی .
برآمدگیدیکشنری فارسی به انگلیسیbank, bulge, bump, excrescence, jog, knob, node, overhang, projection, prominence, protuberance