برجهندهلغتنامه دهخدابرجهنده . [ ب َ ج َ هََ دَ / دِ ] (نف مرکب ) جست وخیزکننده . جهنده . رجوع به جهنده شود. || با ارتجاع مانند فنر. (ناظم الاطباء).
متراصعلغتنامه دهخدامتراصع. [ م ُ ت َ ص ِ ] (ع ص ) گنجشک نر برجهنده بر ماده . (آنندراج ). گنجشکان بر روی هم برجهنده . (ناظم الاطباء). و رجوع به تراصع شود.
متسافدلغتنامه دهخدامتسافد. [ م ُ ت َ ف ِ ] (ع ص ) ددان برجهنده . (آنندراج ). سباع برجهنده . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به تسافد شود.
متومزلغتنامه دهخدامتومز. [ م ُ ت َ وَم ْ م ِ ] (ع ص ) شتابنده و برجهنده در رفتار از شتابی . (آنندراج ) (ازمنتهی الارب ) (از اقرب الموارد) . چست و چالاک و برجهنده در رفتار. (ناظم الاطباء). و رجوع به تومز شود.