برساختنلغتنامه دهخدابرساختن . [ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) ساختن . رجوع به ساختن شود. || تعلیم دادن . آموختن . || به انجام رسانیدن . (ناظم الاطباء). || حبس کردن . (یادداشت مؤلف ). رجوع به ساختن درهمین لغت نامه شود. || جعل کردن . ساختن .
برساختنcoining 1, coinageواژههای مصوب فرهنگستانساختن واژۀ جدید به شیوهای کاملاً دلبخواهی (arbitrary) و بدون استفاده از فرایندهای واژهسازی
چامه برساختنلغتنامه دهخداچامه برساختن . [ م َ / م ِ ب َ ت َ] (مص مرکب ) سرود ساختن . نغمه ساز کردن . آهنگی از دستگاههای موسیقی را بوسیله سازی نواختن : بتان چامه و چنگ برساختندز بیگانه ایوان بپرداختند. فردوسی .
چامه برساختنلغتنامه دهخداچامه برساختن . [ م َ / م ِ ب َ ت َ] (مص مرکب ) سرود ساختن . نغمه ساز کردن . آهنگی از دستگاههای موسیقی را بوسیله سازی نواختن : بتان چامه و چنگ برساختندز بیگانه ایوان بپرداختند. فردوسی .
برساختهcoinedواژههای مصوب فرهنگستانواژهای که با استفاده از فرایند برساختن به وجود آمده و وارد یک زبان شده است
تجهیز کردنلغتنامه دهخداتجهیز کردن . [ ت َ ک َ دَ ](مص مرکب ) ساز دادن . باساز کردن . برساختن . ساختن .
جعل کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نحوۀ ارتباط ن، تقلب کردن، برساختن، آب در شیر کردن، وضع کردن، ساختن فریبدادن
آماده کردنلغتنامه دهخداآماده کردن . [ دَ / دِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) اِعداد. احتشاد. برساختن . ساختن . مهیا کردن . اشراط. تیار، راست ، بسامان کردن . پرداختن . ساختن و پرداختن . آمادن .
چامه برساختنلغتنامه دهخداچامه برساختن . [ م َ / م ِ ب َ ت َ] (مص مرکب ) سرود ساختن . نغمه ساز کردن . آهنگی از دستگاههای موسیقی را بوسیله سازی نواختن : بتان چامه و چنگ برساختندز بیگانه ایوان بپرداختند. فردوسی .