پیوسته برولغتنامه دهخداپیوسته برو. [ پ َ / پ ِ وَ ت َ / ت ِ ب ُ ] (ص مرکب ) پیوسته ابرو. مقرون الحاجبین .
بادپوستهwind crustواژههای مصوب فرهنگستاننوعی برفپوسته که براثر فشار ناشی از وزش باد بر روی برف موجود تشکیل شده باشد
خورپوستهsun crustواژههای مصوب فرهنگستاننوعی برفپوسته ناشی از یخ زدن دوبارۀ بلورهای سطحی برف که آفتاب آنها را ذوب کرده است
بهارپوستهspring crustواژههای مصوب فرهنگستاننوعی برفپوسته که از سخت شدن یخبرف شل براثر کاهش دما تشکیل شده باشد
یخپوسته 1ice crust 1واژههای مصوب فرهنگستاننوعی برفپوسته بهصورت لایۀ یخ ضخیمتر از پوسهپوسته (film crust) بر روی سطح برف
بادتختالwind slabواژههای مصوب فرهنگستاننوعی برفپوسته که در نتیجۀ وزش باد بهصورت تکهبرفی سخت و فشرده بر روی قسمتهای مناسب مینشیند