ملزومات حولهایbathroom linenواژههای مصوب فرهنگستانانواع حوله و دیگر ملزومات پارچهای که در حمام کاربرد دارد
بیرونیلغتنامه دهخدابیرونی . (ص نسبی ) برونی . منسوب به بیرون یعنی خارجی . (ناظم الاطباء). برونی . مقابل داخلی و درونی و اندرونی . (یادداشت مؤلف ). خارجی . (آنندراج ). رجوع به برونی شود. || خارجی . بیگانه . غریب .(یادداشت مؤلف ) : تا چون دشمن بیرونی برسد از دشمن اندرونی
بیرونیلغتنامه دهخدابیرونی . (ص نسبی ) نسبت باشد بخارج خوارزم و در خوارزم آنکه را از خود شهر نبود میگفتند بیرونیست . و در لهجه ٔ خوارزمی میگفتند ابیرنل است . (از انساب سمعانی ).
برونیلغتنامه دهخدابرونی . [ ب ِ / ب ُ ] (ص نسبی ) منسوب به برون . بیرونی . خارجی . ظاهری . مقابل درونی . مقابل داخلی . (یادداشت دهخدا). و رجوع به بیرونی شود.
برونینگلغتنامه دهخدابرونینگ . [ بْرَ / ب ِ رَ ] (اِخ ) براونینگ . الیزابت بارت . (1806 - 1861 م .) بانوی شاعره ٔ انگلیسی . در آثار وی مانند سونه ها مترجم از پرتغالی ، و رمان منظوم بنام اورورالای
برونیextrusive, effusiveواژههای مصوب فرهنگستان1. مرتبط با فرایند برونریزی گدازه 2.ویژگی سنگهای حاصل از برونریزی
برونیسازیexternalisation/ externalizationواژههای مصوب فرهنگستانسازوکاری دفاعی که ازطریق آن اندیشهها و افکار و احساسها و ادراکها به جهان بیرون نسبت داده میشود
قید 2constraintواژههای مصوب فرهنگستانهرگونه محدودیت یا مانع درونی یا برونی که بر پروژه اثر داشته باشد
منفتحدیکشنری عربی به فارسیداراي رويش بروني , شخصي که تمام عقايد و افکارش متوجه بيرون ازخودش است , برون گراي
صرفة تجمعagglomeration economiesواژههای مصوب فرهنگستانمنافع بهدستآمده از تمرکز فعالیتهای اقتصادی نیز: صرفة مقیاس برونی external economies of scale