برچسبیدنلغتنامه دهخدابرچسبیدن . [ ب َ چ َ دَ ] (مص مرکب ) چسبیدن . التصاق . التساق . التصاص . التیاط. التزاق . تغنث . (منتهی الارب ) : مرتعش را کی پشیمان دیده ای برچنین چیزی تو برچسبیده ای . مولوی .مَلازة؛ برچسبیدن با هم . لیط؛ برچسبید
برچسفان شدنلغتنامه دهخدابرچسفان شدن . [ ب َ چ َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) برچسبیدن . رجوع به برچسبان شدن شود.
التیاطلغتنامه دهخداالتیاط. [ اِ] (ع مص ) پسر خواندن کسی را. || بگل درگرفتن حوض را. || برچسبیدن . (منتهی الارب ).
لسوقلغتنامه دهخدالسوق . [ ل ُ ](ع مص ) چسبیدن به چیزی . (منتهی الارب ). برچسبیدن . (منتخب اللغات ). دوسیده شدن . (تاج المصادر) (زوزنی ).
لسقلغتنامه دهخدالسق . [ ل َ س َ ] (ع مص ) برچسبیدن شش بر پهلو و تهیگاه از تشنگی . (منتهی الارب ). شش شتر به پهلو وادوسیدن از غایت تشنگی . (تاج المصادر). لصق . (منتهی الارب ).