بشریةلغتنامه دهخدابشریة. [ ب َ ش َ ری ی َ ] (اِخ ) یکی از هفت فرقه ٔ معتزله باشند. (بیان الادیان ). فرقه ای از معتزله ، اصحاب بشربن المعتمر. (مفاتیح ). گروهی از معتزله و اتباع بشربن المعتمر باشند. بشر خود از افاضل علماء معتزله بود و عقاید خاصی داشت . رجوع به کشاف اصطلاحات الفنون و تعریفات جرجا
بیسرهلغتنامه دهخدابیسره . [ س َ رَ ] (اِ) بیسر. نام جانوری است . رجوع به بیسر و بیسران شود. || استر که عربان بغل گویند. (از برهان ). استر و قاطر. (ناظم الاطباء).
بصيرةدیکشنری عربی به فارسیپيش بيني , دور انديشي , مال انديشي , بصيرت , بينش , فراست , چشم باطن , درون بيني
بشیرةلغتنامه دهخدابشیرة. [ ب َ رَ ] (ع ص ) تأنیث بشیر یقال : امراة بشیرة و ناقة بشیرة؛ زن خوبروی و ماده شتر خوبروی .(منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). ج ، بشیرات .
بشایرلغتنامه دهخدابشایر. [ ب َ ی ِ ] (ع اِ) بشائر. ج ِ بشیره . (ناظم الاطباء) : بشایر آن در آفاق سایر و منتشر شد.(ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 202). و رجوع به بشیرة شود.
محکیلغتنامه دهخدامحکی . [ م ُ ح َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بشیره ٔ بخش سرپل ذهاب شهرستان قصر شیرین ، واقع در 7هزارگزی خاور سرپل ذهاب کنار راه شوسه ٔ کرمانشاه با 170 تن سکنه . آب آن از رودخانه ٔ پاطاق تأمین میشود. (از فرهنگ
رغبت کردنلغتنامه دهخدارغبت کردن . [ رَ / رِ ب َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) کیپانیدن و مایل شدن . (ناظم الاطباء). تنافس . (ترجمان القرآن ) (دهار) (مصادر اللغه ٔ زوزنی ). اراده کردن . رغبت داشتن . راغب شدن . مایل گردیدن . (یادداشت مؤلف ) : شتاب