بطرةلغتنامه دهخدابطرة. [ ب َ رَ ] (اِ) ابوالعباس نباتی گوید: اسم گیاهی است که برگش نخودی است . در اطراف اشبیلیه معروف است و بعضی از مردم اشبیلیه آنرا شلین نامند و بعضی ازگیاهشناسان عوام آنرا عرق السوس البلدی نامند و برای مداوای نواسیر مجرب است . (از مفردات ابن بیطار).
بیطرهلغتنامه دهخدابیطره . [ ب َ / ب ِ طَ رَ / رِ ] (از ع ، اِ) (مأخوذ از بیطرة تازی ) پزشکی ستور. بیطاری . دانش بیطار. کار بیطار. فعل بیطار. علم بیطار. (یادداشت مؤلف ).
بیطرةلغتنامه دهخدابیطرة. [ ب َ / ب ِ طَ رَ ] (ع مص ) تیمار کردن ستور و میخ زدن به نعل آن : بیطر الدابة فهو بطیر و بیطار و مبیطر. و چه بسا که بَیْطَر هم گویند. (از اقرب الموارد). بیطاری کردن . (منتهی الارب ) (المصادر زوزنی ). عمل بیطار. (از اقرب الموارد). بجشکی
بیطرةلغتنامه دهخدابیطرة. [ طَ رَ ] (اِخ ) بیطره ٔ شلج ، قلعه ای است از توابع اشقة. (از معجم البلدان ).
عرق السوسلغتنامه دهخداعرق السوس . [ ع ِ قُس ْ س ] (ع اِمرکب ) اصل السوسه است . (مخزن الادویه ) (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). ریشه ٔ شیرین بیان . رجوع به شیرین بیان شود.- عرق السوس البلدی ؛ بَطَرة. (یادداشت مرحوم دهخدا). رجوع به بطرة شود.
مبطورلغتنامه دهخدامبطور. [ م َ ] (ع ص ) کفیده . کفانیده . شقوق . بشکافته . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). بطره بطراً، شقه ُ فهو مبطور. (از اقرب الموارد).
حمیدالدین محمودیلغتنامه دهخداحمیدالدین محمودی . [ ح َ دُدْ دی ن ِ م َ ] (اِخ ) عمربن محمود بلخی قاضی القضاة، مکنی به ابوبکر. صاحب مقامات و صاحب ذیل کرامات . در مسند قضا چون شریح و ایاس و در نظم و نثر صابی و بونواس . لفظ او چون راحی که بریحان مطیب گشته بود یا شمولی که بر مهب شمال نهاده باشد. اشارات او مقب
زبطرةلغتنامه دهخدازبطرة.[ زِ ب َ رَ ] (اِخ ) شهری است میان ملطیه و سمیساط و آن ثغری است از ثغور روم . (منتهی الارب ). بلده ای است میان ملطیه و سمیساط از مرزهای روم که به نام بانی آن خوانده شده است . این ماده را جوهری ، صاحب لسان العرب و صاغانی نیاورده اند.(از تاج العروس ). طبری آرد: از وی (از
کلاوبطرةلغتنامه دهخداکلاوبطرة. [ ] (اِخ ) این ترکیب به همین صورت (بی ضبط) در عیون الانباء آمده است . زنی طبیب بود. وی از اطباء عصر بین بقراط و جالینوس بود، و جالینوس معالجات و ادویه ٔ بسیار بخصوص در بیماریهای زنان از او فراگرفت . (از عیون الانباء ج 1 ص <span clas
قلوبطرةلغتنامه دهخداقلوبطرة. [ ] (اِخ ) فلاوُبطرة. کلئوپاترا. آخرین شاه از شاهان بطالسه ٔ یونان است . وی زن بود. اگوستس امپراطور رومی بر وی غلبه کرد و سلسله ٔ بطالسه رامنقرض ساخت . (تاریخ الحکماء قفطی چ لیپزیک ص 96). وی دختر بطلمیوس بود. (الجماهر بیرونی ). وی کس