لغتنامه دهخدا
بعو. [ ب َع ْوْ] (ع مص ) گناه کردن و خطا نمودن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). جنایت کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (از اقرب الموارد). || غالب آمدن بر کسی در قمار و رسیدن از وی چیزی . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از متن اللغة). || عاریت گرفتن سگ شکار