بلدحلغتنامه دهخدابلدح . [ ب َ دَ ] (اِخ ) وادیی است در مکه . یا کوهی است به طریق جده . (منتهی الارب ). وادیی است پیش از مکه از جهت مغرب . (از معجم البلدان ).
بلدحلغتنامه دهخدابلدح . [ ب َ دَ ] (ع ص ) زن فربه تناور. (منتهی الارب ). بلندح . (اقرب الموارد). و رجوع به بلندح شود.
بلدةلغتنامه دهخدابلدة. [ ب َ دَ ] (ع اِ) شهر، مانند بصره و دمشق . (منتهی الارب ). واحد بلد. (فرهنگ فارسی معین ). شهر و شهر آبادان . (دهار). قطعه ای از بَلد یعنی جزء معین و تخصیص یافته ای از آن چون بصره از عراق و دمشق از شام . (از اقرب الموارد). بُلدان . (دهار). و رجوع به بلد و بلده شود <span
بلیدةلغتنامه دهخدابلیدة. [ ب ُ ل َ دَ ] (ع اِ) مصغر بلد. روستا و ده . (ناظم الاطباء). و رجوع به بلد شود.
بلدحةلغتنامه دهخدابلدحة. [ ب َ دَ ح َ ] (ع مص ) خویشتن را بر زمین زدن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || ایفای وعده نکردن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). بلطحة. و رجوع به بلطحة شود.
یوملغتنامه دهخدایوم . [ ی َ ] (ع اِ) روز. (ترجمان القرآن جرجانی ص 108) (دهار). روز، مذکر آید و اول آن از طلوع فجر صادق است تا غروب آفتاب . ج ، ایام و اصل آن ایوام بوده . جج ، ایاویم . (ناظم الاطباء). روز. ج ، ایام . (مهذب الاسماء). روز. ج ، ایام ، اصل آن ایو
بلدحةلغتنامه دهخدابلدحة. [ ب َ دَ ح َ ] (ع مص ) خویشتن را بر زمین زدن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || ایفای وعده نکردن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). بلطحة. و رجوع به بلطحة شود.
تبلدحلغتنامه دهخداتبلدح . [ ت َ ب َ دُ ] (ع مص ) ایفای وعده نکردن . (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).