بینابینلغتنامه دهخدابینابین . [ ب َ ب َ / ب ِ ب ِ ] (ق مرکب ) بین بین . میانه ٔ خوب و بد یعنی نه خوب و نه بد. (ناظم الاطباء). رجوع به بین بین شود.
ابومسلملغتنامه دهخداابومسلم . [ اَ م ُ ل ِ ] (اِخ ) مروزی .بلعمی در ترجمه ٔ طبری آرد: خبر بیرون آمدن ابومسلم صاحب دولت ولد عباس ، و این ابومسلم غلامی بود و سرّاجی همی کردی نامش عبدالرحمن بن مسلم و اندر خدمت گروهی از مردمان بود از بنی عجل بخراسان و او غلامی زیرک و هشیار و بافرهنگ بود و دوستی بنی