خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قناد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
قناد
/qannād/
معنی
شیرینیفروش؛ شیرینیپز.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
حلواساز، حلوایی، شکرریز، شیرینیپز، شیرینیفروش
دیکشنری
confectioner
-
جستوجوی دقیق
-
قناد
واژگان مترادف و متضاد
حلواساز، حلوایی، شکرریز، شیرینیپز، شیرینیفروش
-
قناد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [مٲخوذ از عربی] qannād شیرینیفروش؛ شیرینیپز.
-
قناد
لغتنامه دهخدا
قناد. [ ق َ ] (اِخ ) موضعی است در مشرق واسط. (منتهی الارب ). و نصر گوید: آن نزدیک حوز است . (معجم البلدان ).
-
قناد
لغتنامه دهخدا
قناد. [ ق َن ْ نا ] (اِخ ) ابواسامة جد عمروبن حمادبن طلحة از راویان است . (از لباب الانساب ).
-
قناد
لغتنامه دهخدا
قناد. [ ق َن ْ نا ] (از ع ، ص ،اِ) قندساز و حلوایی . (آنندراج ). قندریز. شیرینی ساز. (یادداشت مؤلف ). شیرینی فروش . شیرینی پز. شکرریز.- قنادخانه ؛ جائی که قندسازان در آنجا قند سازند. (غیاث اللغات ) (آنندراج ).
-
قناد
فرهنگ فارسی معین
(قَ نّ) [ ع . ] (ص . اِ.) 1 - قندساز، حلواساز. 2 - شیرینی پز.
-
قناد
دیکشنری فارسی به انگلیسی
confectioner
-
قناد
دیکشنری فارسی به عربی
حلواني
-
واژههای مشابه
-
قناد بصری
لغتنامه دهخدا
قناد بصری . [ ق َن ْ نا دِ ب َ ] (اِخ ) حبیب از راویان است که از مردم شهر خود روایت کند و از ایوب سنجتیانی روایت دارد. (از لباب الانساب ).
-
قناد کوفی
لغتنامه دهخدا
قناد کوفی . [ ق َن ْ نا دِ ] (اِخ ) طلحةبن عمرو، مکنی به ابوحماد. از راویان است . وی از شعبی و عکرمة و ابن جبیر روایت کند و از او وکیلی روایت دارد. (لباب الانساب ).
-
جستوجو در متن
-
شکرریز
واژهنامه آزاد
قناد
-
حلواساز
واژگان مترادف و متضاد
حلوایی، شیرینیپز، قناد
-
شکرگر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [سنسکریت. فارسی] [قدیمی] šekargar قناد؛ شیرینیساز؛ شکرساز.