بنیادگراییواژهنامه آزادبازگشت به اصل و بنیادهای یک اصل . این اصل می تواند در قالب یک مذهب ، یک دین ، یک ایدئولوژی یا یک مکتب باشد .
بنیادگراییواژهنامه آزادبازگشت به اصل و بنیادهای یک اصل . این اصل می تواند در قالب یک مذهب ، یک دین ، یک ایدئولوژی یا یک مکتب باشد .
دانش فمینیستیfeminist knowledgeواژههای مصوب فرهنگستاندانشی با محوریت موضوع زنان که همۀ انواع مواضع صریح یا ضمنی، از نکوداشت فرهنگهای سنتی زنان گرفته تا رویکردهای جداییطلبِ بنیادگرا را در بر میگیرد
متعصبفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ استدلال رتجع، خشک، فناتیک، قشری، فرقهای، لاهوتی مطمئن مستبد، بدقلب غیور، غیرتمند، مشتاق، افراطی بیسواد، نیاموخته بنیادگرا غیرطبیعی
افراطیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ استدلال ندرو، رادیکال، متعصب، غیور، دوآتشه، قاطی، عوضی هوسباز، بلهوس، منحرف بنیادگرا، ایدهآلیست، آرمانگرا رؤیایی، آدم رؤیایی، دُنکیشوت، مضحکه عاصی