بهدست آوردنگویش اصفهانی تکیه ای: das(s) bârdan طاری: gir ârd(mun) طامه ای: be dast bârdan طرقی: das ârdmun کشه ای: voštmun نطنزی: gir ârdan
بهداشتلغتنامه دهخدابهداشت . [ ب ِ ] (مص مرکب مرخم ، اِمص مرکب ) نگاه داشتن تندرستی . حفظ صحت . حفظالصحه . (فرهنگ فارسی معین ). وسیله های نگاهداری سلامت . این کلمه بجای حفظالصحه پذیرفته شده است . (فرهنگستان ).
بهداشتفرهنگ فارسی عمیدمجموع کارهای لازم برای حفظ تندرستی.⟨ بهداشت روانی: (پزشکی) بخشی از بهداشت عمومی که دربارۀ حفظ سلامت روانی بحث میکند.
اُوو زِزُووگویش بختیاریترشابه دوغ پخته شده (براى تهیهکشک دوغ را مىجوشانند و درون کیسه مىریزند. آب خارج شده از این کیسه را ترشابه گویند که آن رانیز براى بهدست آوردن قرهقوروتدوباره مىجوشانند یا در آفتاب تبخیرمىکنند).
تصرففرهنگ مترادف و متضاد۱. استملاک، تصاحب، تملک، ۲. ضبط، قبض، قبضه ۳. اشغال، تسخیر، تسلط، چیرگی، دستاندازی، غلبه ۴. ازاله بکارت، تصاحب کردن ۵. تغییر، دگرگونی ۶. بهدست آوردن ۷. تاثیر، نفوذ
بادبهدستفرهنگ مترادف و متضاد۱. اسرافکننده، خراج، باددست، متلف، مسرف، ولخرج ≠ مقتصد ۲. آسوپاس، تهیدست، مفلس، هیچکاره ≠ ثروتمند، غنی ۳. بدبخت، بدشانس، بیطالع، مفلوک ≠ خوششانس