علي اية حالدیکشنری عربی به فارسیبهرحال , در هر صورت , بهرجهت , بنوعي , در هرصورت , هرچند , اگر چه , هر قدر هم , بهر حال , هنوز , اما
ولو اندیکشنری عربی به فارسیاگرچه , گرچه , هرچند , بااينکه , بهرحال , باوجود ان , بهرجهت , هرچند با اينکه , باوجوداينکه , ولو , ولي
دل گندهلغتنامه دهخدادل گنده . [ دِ گ ُ دَ / دِ ] (ص مرکب ) گنده دل . فراخ دل . دل گشاد. که همیشه کارها را به تعویق افکند. آنکه کارها را به آینده و مستقبل گذارد. که کارها به وقت دیگر گذارد. که کارها را به زمان بعدگذارد. که در کارها دفعالوقت کند. که کارها بطول انج