بهزانلغتنامه دهخدابهزان . [ ب ِ ] (اِخ ) موضعی است نزدیک ری وگویند ری قدیم آنجا بوده و مردم آنجا به موضع امروزی نقل مکان کرده اند و اکنون خرابه های آن باقی است و تا شهر ری شش فرسخ فاصله دارد. (از معجم البلدان ).
selectiveدیکشنری انگلیسی به فارسیانتخابی، گزینشی، برگزیده، گزیده، انتخاب کننده، بهگزین، گزیننده، مبنی بر انتخاب، دارای حسن انتخاب گلچین کننده
دست گزینلغتنامه دهخدادست گزین . [ دَ گ ُ ] (ن مف مرکب ) دست گزیده . منتخب . گلچین . بهگزین . هر چیز که آن راانتخاب کرده باشند. (آنندراج ) (برهان ) : خوشتر از صد نگارخانه ٔ چین نقش آن کارگاه دست گزین . نظامی (هفت پیکرص <span class="hl" dir="ltr