بوخلافلغتنامه دهخدابوخلاف . [ خ َ / خ ِ ] (اِخ ) ابلیس . (غیاث ) (آنندراج ). شیطان . (ناظم الاطباء). رجوع به ابوالخلاف شود.
قره باخیلولغتنامه دهخداقره باخیلو. [ق َ رَ ] (اِخ ) (ایل ...) یکی از تیره های ایل نفر از ایلات خمسه ٔ فارس است . (جغرافیای سیاسی کیهان ص 87).