بُقچهگویش خلخالاَسکِستانی: bâqča دِروی: bâqča شالی: bâqča کَجَلی: bâqča کَرنَقی: bâxča کَرینی: bâqča کُلوری: bâqča گیلَوانی: bâqča لِردی: bâqča
بُقچهگویش کرمانشاهکلهری: pere:ze: گورانی: peryâzek سنجابی: peryâzeg کولیایی: peryâzeg زنگنهای: peryâzeg جلالوندی: peryâza زولهای: pere:za کاکاوندی: pere:za هوزمانوندی: pere:za
بیقةلغتنامه دهخدابیقة. [ ق َ ] (ع اِ) دانه ای است سبز کلانتر از کرسنه نان و طبیخ آن را میخورند و آن را مقشر کرده به گاوان دهند و گاوان را چاق و فربه کند. (منتهی الارب ).
بیقیةلغتنامه دهخدابیقیة. [ ب َ قی ی َ ] (ع اِ) نباتی است درازتر از عدس و در کشتها روید و در قوت مانند عدس است نافع مفاصل و قبل و فتق . (منتهی الارب ). رجوع به ترجمه ٔ صیدنه ٔ بیرونی و مفردات قانون ابوعلی چ تهران ص 170 شود.
دست بقچهلغتنامه دهخدادست بقچه . [ دَ ب ُ چ َ / چ ِ ] (اِ مرکب ) بقچه ٔ کوچک و بقچه ٔ دستی . (ناظم الاطباء). رجوع به بقچه شود.